از مجموعه شعر نقاش خیال

با ياد تو اى يار سخن با كه بگويم
يا بوى دلاويز تو را از كه بجويم

 

هر كس كه بيارد خبر از سوى تو بر من
من خاك رهش گردم و من بنده اويم

 

چون ياد دو چشم تو كنم مست و خرابم
از دورى تو روى خود از اشك بشويم

 

تا چند به ياد تو شب و روز سر آرم
تا كى نشود ديده تو باز به رويم

 

كى ذّره اى از مهر تو آيد به بَرِمن
كى گرد ز راه تو نشسته ست به كويم

 

در جان بدهم جاى و چو جانش به لب آرم
بادى كه بيايد زمكان تو به سويم

 

جز ياد تو انديشه نيايد به سراغم
جز بوى سر زلف تو من مشك نبويم

از مجموعه شعر نقاش خیال

1202+

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.