زنده،یاد،فاطمه،مهدی،زاده

از مجموعه شعر نقاش خیال

پشت گردون شده خم بهر مقام استاد 
می کند فخر مه و مهر به نام استاد

 

غیر شاگرد که کاهیدن جانش بیند
که شود با خبر از رنج مدام استاد

 

یا رب از چیست که این شهر پر از شادى و کام
دمى از عمر نگشته ست به کام استاد

 

همه دانند که جاى شکر و شهد و شراب
در همه عمر شرنگ است به جام استاد

 

یاد خوش باد که در دوره شاگردى خویش
همچو جانى به تنم بود کلام استاد

 

از دل و جان همه در مدرسه کوشا بودیم

ز خدا خواسته بودیم دوام استاد

زنده یاد فاطمه مهدی زاده(زهره)

1186+

از مجموعه شعر نقاش خیال

آنكه دل از من ربود، مست و خرابم از او 
بى خبر و منتظر، در تب و تابم از او

 

برده دل و هوش و دین، از من و من در عوض
داده زكف طاقت و، راحت و خوابم از او

 

چند كند راه طى، پاى گنه كار من
گم شده درّه، راه صوابم از او

 

افتم و خیزم چرا، راه ندارم بجاى
یادِ لبش كرده ام، مستِ شرابم از او

 

گرچه منِ ناتوان، از همه جا رانده ام 
منتظرِ رجعتِ، عهدِ شبابم از او

 

گر بزنندم به سنگ، ور بكُشندم به تیر
ناخلفم گر دمى، روى بتابم از او

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

پای گنه کار

1349+

از مجموعه شعر نقاش خیال

كیست در دور زمان محرم راز من و تو؟

یا، كه آگه بود از شام دراز من و تو؟

 

شمع و پروانه كه در عشق و جنون معروفند

نه كه دارند به دل سوز و گداز من و تو

 

بلبلا ساز و نواى تو به جائى نرسد

گو كسى می شنود راز و نیاز من و تو

 

دل من رفت و به عمرم نبُود روزى چند

بعدِ مرگم كه بود زمزمه ساز من و تو؟

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1390+

از مجموعه شعر نقاش خیال

ز حال عاشق خود دورى اى گل
چرا اینسان به خود مغرورى اى گل

دواى دردم اى دلبر تو دانى
مرا دارى بدین رنجورى اى گل

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1236+

از مجموعه شعر نقاش خیال

زلعلت شربت وصلم چشاندى

ز مژگان تیر بر قلبم نشاندى

زچشمانت زدى آتش به جانم

ز هجرانت ز چشمم خون فشاندى

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

دوبیتی

1223+

از مجموعه شعر نقاش خیال

روزم ز رخ قشنگ تو افروزد
جسمم ز عذاب عشق تو مى سوزد

چشمم به ره تو انتظارى دارد
وین دل ز تو آداب وفا آموزد

 زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1304+

بعد مرگم شنوید اینهمه راز از دل من
رازهایی كه نهان گشته كنون در گل من
بنما یید قدم رنجه در این منزل من
بگشا یید زمانی ز وفا مشكل من

 

گاهی ای عالمیان روح مرا شاد كنید
جان مشتاق مرا از قفس آزاد كنید

 

اینكه خفته است در این خاك من غمزده ام
رانده خلقم و چون طوطی ماتم زده ام
عندلیبی زگلستان جهان پر زده ام
ماه نخشب منم از چاه اجل سر زده ام

 

گاه گاهی ز ارادت به مزارم آیید
دیدن حالت غمدیده زارم آیید

 

مگذارید در این تیره لحد منتظرم
كاندرین خاك من از راز جهان بی خبرم
خو نمودم به قفس مرغك بی بام وپرم
مزنیدم ز وفا بر دل و بر جان شررم

 

آنكه از تیر اجل گشت چنین خوار منم
زیر این خاك نهان زهره شیرین سخنم

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

 

1727+

از مجموعه شعر نقاش خیال

تو ترك عشق من كردى و رفتى
ولى من جان به راه تو نهادم
چه در دستم بماند از رنگ هستى
كه هستى در نگاه تو نهادم

 

نـمی دانم چرا عهـدى كه آن روز
تو با من از وفا، بستن نهادى
پس از آن اى امید و آرزویم
بناى عهد بشكستن نهادى

 

از اول ساقى بزم زمانه
شرابى تلخ در پیمانه بنهاد
چو خوردم جرعه اى دانستم آن را
براى این دلِ دیوانه بنهاد

 

به راهت اى گل زیباى هستى
چو دل را خسته دیدى سر نهادیم
چو پیمان وفا كردى فراموش
زخون دل تو را ساغر نهادیم

 

شــمــا اى آرزوهــاى درونــم
برفتید و مرا تنها نهادید
مرا تنها در این وادى خاموش
به بزم تیره شبها نهادید

 

كسانى كاندرین دنیاى پر درد
خیال راحتى در سر نهادند
پس از چندى كه شد پیمانه ها پر
نشان در منزل دیگر نهادند

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

فاطمه مهدی زاده

1474+

از مجموعه شعر نقاش خیال

شبى سرد و غبار آلود

 

شبى كو از سیاهى گشته قیر اندود

 

درون خانه اى تنگ و پر از حسرت

 

درون كلبه اى بى حاصل و بى دود


زنى آبستن، از درد و پریشانى به خود پیچید


زمانه بر چنین آبستنى خندید


زمانه رنج ها را دوست دارد


زمانه عاشق رنج است


زمانه عاشق درد است


زمان بگذشت و درد زن فزون گردید


زمان بگذشت و زن از درد پیچید و زبون 
گردید


زن همسایه را خواندند


زن همسایه آمد تا ببیند درد آن زن را


سپس دیگر زنان هم آمدند از در


و بنمودند شور و شر


چنان از درد می زد ناله و شیون


چنان بر یكدگر دندان خود را می فشرد آن 
زن


زنان بودند همدردش


كه آنها هم زمانى درد او را لمس می كردند


كه آنها هم زمانى همچو او درد آشنا بودند


چراغى كور سو می زد به كُنج رَف


چراغى نور خود را بر در و دیوار می پاشید


ولى زن طاقتش طى شد


نفهمید او كه این دیدارها كى شد


و او بعد از زمانى صحبت و جنجال


كه دردش بُد بدین منوال


خداى مهربان مهرش فزون تر شد


زنى در دهر مادر شد

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1309+