عطرنسترنها
از مجموعه شعر نقاش خیال
پشت گردون شده خم بهر مقام استاد
می کند فخر مه و مهر به نام استاد
غیر شاگرد که کاهیدن جانش بیند
که شود با خبر از رنج مدام استاد
یا رب از چیست که این شهر پر از شادى و کام
دمى از عمر نگشته ست به کام استاد
همه دانند که جاى شکر و شهد و شراب
در همه عمر شرنگ است به جام استاد
یاد خوش باد که در دوره شاگردى خویش
همچو جانى به تنم بود کلام استاد
از دل و جان همه در مدرسه کوشا بودیم
ز خدا خواسته بودیم دوام استاد
زنده یاد فاطمه مهدی زاده(زهره)
1186+
از مجموعه شعر نقاش خیال
نیمه شب از چشمه مهتاب سیمین گشت صحرا
مرغ شب کرد از نواى خویش شورى در دل ما
بر مشام آید ز راهى دور عطر نسترنها
اندرین دنیاى پهناور دلم کى آرمیده
یار من از من رمیده
اى عجب، او رفت و من در این دل شب بى قرارم
یکه و تنها و سرگردان به یادش اشکبارم
جاى آغوشش بود حرمان و حسرت در کنارم
کِى چو من از جمله لذّتهاى عالم پا کشیده
یار من از من رمیده
من فناگشتم فناى این دل زود آشنایم
آشناى او شدم از اوّل و اینهم سزایم
شادى از من شد گریزان فقر و نکبت از قفایم
از زمان کودکى این قلب من شادى ندیده
یار من از من رمیده
اندرین دشت وسیع زندگى کو غمگسارى
کو کسى کم از دل مأیوس بزداید غبارى
نى مرا شمع و چراغى هست اندر شام تارى
نیست همرازى کنار من به غیر از آب دیده
یار من از من رمیده
زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

دلبر رمیده
1294+