قفا،ای،عجب،پابرجا،پرگار
از مجموعه شعر نقاش خیال
جان تو بى مهریت با جان خریدارم هنوز
از نگاه چشم بیمار تو بیمارم هنوز
با همه رنگ و ریا و با همه كبر و غرور
من تو را دور از ریا و كبر پندارم هنوز
بسكه نوشیدم شراب لعل گون سرخ فام
خون من همرنگ می گشته است و هشیارم هنوز
دوش با باد صبا كردم شكایتها ز تو
گفتمش با اینهمه غمها وفادارم هنوز
اینهمه با سر دویدم در قفایت اى عجب
باز در عشق تو پابرجا چو پرگارم هنوز
دوش گفتم هستیم بردى براى یك نگاه
گفت با این حال برجانت طلبكارم هنوز
اى رقیب اینسان مكن با من نظر از روى خشم
زانكه من از تاب رنج خویش تبدارم هنوز
زهره! گر دل داده ام در راه وصلش عیب نیست
چون به راه عشق او چیزى بدهكارم هنوز
زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)
1736+