نیست،غیرساختن،دل ،امیدوارنیست،غیرازسوختن،داروودرمانم،چوشمع
از مجموعه شعر نقاش خیال
روز و شب از آتش قهر تو سوزانم چو شمع
از غم هجر رُخت نالان و گریانم چو شمع
بیش از این از آتش خشمت مسوزان قلب من
بر سر آتش دارم و آتش به دامانم چو شمع
خشم كم كن قهر كم كن لطف آغاز این زمان
من كه از زلف پریشانت پریشانم چو شمع
گر خطائى رفت با لطف و صفا نادیده گیر
روى بنما چونكه من از غصه لرزانم چو شمع
بخت من شوریده چون مأیوس از مهر توام
روز من تاریك و از هجرت فروزانم چو شمع
نیست غیر از ساختن با این دل امیدوار
نیست غیر از سوختن دارو و درمانم چو شمع
گر از این پس لطف خود از زهره بنمائى دریغ
خویش را در آتش عشقت بسوزانم چو شمع
زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)
1500+