صبح،امید

ازمجموعه شعر نقاش خیال

این توئى آمده اندر پىِ دلجوئى من
باورم نیست از این بخت خدایا عجب است

 

كه شده ماه من از خاور عمرم پیدا
صبح امید پدید آمده و نیم شب است

 

چه شد اكنون كه به یاد منِ دلخسته شدى
این محبت كه نمودى ز كدامین سبب است

 

خاك راهت شوم و در قدمت محو شوم
ننشینم به حضور تو كه دور از ادب است

 

گر بخواهى كه رود تلخى هجرت از یاد
بوسه ده از لب لعلت كه مثال رُطب است

 

می روى باز و رها می كُنیَم با غم و رنج
زهره دلشده چون سایه ات اندر عقب است

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1221+