آشنا،جورجفا،گشت،لاجرم،آشنا،سخن،آشنا،بريد،دانست،چونكه،هست،رخش،منبع،صفا،زين،برفت،نظر،صفا،بريد

آب بقا

Published آوریل 11, 2017 | By احمد ضیائی

از مجموعه شعر نقاش خیال

يارم به دست خويش نهال وفا بريد
پيمان دوستى و محبت زما بريد

تا گريه ام نبيند و زاريم نشنود
باچشم باز صحبت اهل وفا بريد

چون آشنا به جور و جفا گشت لاجرم
از يار آشنا سخن آشنا بريد

دانست چونكه هست رخش منبع صفا
زين رو برفت و از نظر ما صفا بريد

يك بوسه از لبش به جهانى دريغ كرد
از تشنگان باديه آب بقا بريد

چون ديد از وفا و محبت يگانه ام
او پا زكوى زهره خود از جفا بريد

زنده یاد فاطمه مهدیزاده (زهره)

1236+

Posted in غزل | Tagged fatemeh،mehdizadeh،zohreh, fatemehmehdizadehzohreh, zohreh،naghashe،khiyal, zohrehnaghashekhiyal, آشنا،جورجفا،گشت،لاجرم،آشنا،سخن،آشنا،بريد،دانست،چونكه،هست،رخش،منبع،صفا،زين،برفت،نظر،صفا،بريد, اشعار،زهره, اشعار،فاطمه،مهدی،زاده, بوسه،لبش،جهانى،دريغ،تشنگان،باديه،آب،بقا،بريد،چون،ديد،وفا،محبت،يگانه،پا،كوى،زهره،خود،جفا،بريد, زنده،یاد،فاطمه،مهدی،زاده،زهره, زهره،نقاش،خیال, سروده،های،فاطمه،مهدی،زاده, شاعران،معاصر،زن،ایرانی, غزل, فاطمه،مهدی،زاده،(زهره), مچموعه،شعر،نقاش،خیال, مطالب،ابر, يارم،دست،خويش،نهال،وفا،بريد،پيمان،دوستى،محبت،زما،بريد،گريه،نبيند،زاريم،نشنود،باچشم،باز،صحبت،اهل،وفا،بريد | Leave a comment