چاپ نشده
بیش از این ها گهر اشک به دامان کنمت
تا بدین دُر و گهر یک شبه مهمان کنمت
تا بمانی به سر عهد و وفا تا به ابد
عاقبت جان گران بر سر پیمان کنمت
امشب ای ماه به مویش مکن از شرم نگاه
ور نه چون زلف سمن ساش پریشان کنمت
بسکه ریزم غزل نغز به پایت شب و روز
ترسم ای دوست چو خود مست و غزلخوان کنمت
روزی ار با من دلسوخته دمساز شوی
همچو خورشید جهانتاب درخشان کنمت
همچو گنجی اگر از لطف بیایی به برم
بی گمان جایگزین در دل ویران کنمت
دست کوتاهم اگر دامنت ای مه بگرفت
درد دل از ستم دهر فراوان کنمت
در گذر گاه تو ای خسرو خوبان زمان
با صفا خاک از این دیده گریان کنمت
همچو شمعی ز فراق تو بسوزم همه شب
خانه ها روشن از این پیکر لرزان کنمت
روزی ار بینمت ای یار تو را در سر راه
به چمن آرم و رشگ کل خندان کنمت
گر بسازی تو بدین زهره بیدل ز وفا
جان از رنج و الم سوخته قربان کنمت
زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)
1695+
خسته نباشید چه سایت زیبایی
درود خدا رحمتشان کنه خیلی زیباست
با سلام و درود
بسیار قوی ، من تعجب می کنم چگونه این بانوی توانا در سخن
گمنام باقی مانده اند!
زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)،
بیان لطیف و شاعرانه و پر معنا در شعر دارد. شعرهای او از پیچیدگی به دور، ساده و روان است و جذابیت کلام، از ویژگی اصلی شعر او است.
ایشان اصطلاحات عامیانه را در شعرهایش فراوان به کار میبرد و زیباییکلامیاش را با واژههای محاورهای در میآمیزد و این تلفیق هنرمندانه و شاعرانه، به شعرهای او روح تازه ای میبخشد
انواع شعر فارسی مانند:
ترکیب بند
چهار پاره
دستهبندی نشده
دوبیتی
رباعی
شعر نو
غزل
غزل ناتمام
قصیده
قطعه
مثنوی
مستزاد
تبحر داشته است. شعرهای او بسیار عالی و دلپسند و زیبا است و استفاده از قافیههای گوناگون، توانمندی او را در سرایش شعر نشان میدهد.
به نظر خودم چون دستی در شعر دارم. این بانوی محترم که با دو پسر نازش آشنا هستم.
آبشار شعر است.
این شاعر، هنرمندانه شعر میگوید و خواننده را وا میدارد به زندگیای که در حسرت گذشته است، فکر کند. به کوتاهی و ناپایداری روزگار، رؤیاهای برباد رفته، عزیزانی که از دست رفتهاند، گذشتهای که باز نمیگردد، بیندیشد.
او شاعر قدرتمند و خوشقریحه بوده است؛ اما افسوس شعرهای او در دست من نیستند. با آن هم باتوجه به شعرهای بازمانده از وی، میتوان او را همپای شاعران بزرگ معاصر زبان فارسی دانست
مختصری ازبیوگرافی زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)بر گرفته از مجموعه شعر نقاش خیال که در سال 1379چاپ شده(فاطمه مهدی زاده متخلص به زهره در سال 1298 در کاشان متولد شد و در سال 1318 تحصیلات متوسطه را در کاشان به پایان رساند ودرسال 1320 به همراه خانواده به تهران نقل مکان کرد. سروده ها مربوط به سالهای 1337تا 1345 می باشند فاطمه مهدی زاده در سال 1375 دار فانی را وداع گفته اند.
من نهال تازه ا ى در بزم گلها نیستم
دلربا و دلكش و شوخ و دلارا نیستم
من گلى پژمرده ام در دست باد مهرگان
غنچه اى نشكفته از بهر تماشا نیستم
بلبلى هستم نوا خوان لیك در بند و قفس
غیر قید زندگى بر دست و بر پا نیستم
مرغكى هستم چهارَم جوجه در زیر پر است
ثروتى جز كودكان خوب و زیبا نیستم
غیر اشكى راه گم كرده ز چشم روزگار
غیر آهى سرد و مبهم روى لبها نیستم
جز نواى گنگ و خاموشى به دشت زندگى
جز دلى خونین و جانى پرتمنّا نیستم
غیر نومیدى به جانم نیست تا پایان عمر
غیر موجى بى نشان بر روى دریا نیستم
پیكرى در هم فشرده دارم و بى خویشتن
قامتى خم گشته جز از بار غمها نیستم
شمعیم لرزان و سوزان و زهستى بى خبر
پیرو پروانه ام از عشق پروا نیستم
شعله ام جانسوز اما دلپذیر و دلنواز
زهره ام من لیك در بزم ثریا نیستم
در اینجا هنرمندانه و شاعرانه از سرگذشت خودش می گوید:
مرغكى هستم چهارَم جوجه در زیر پر است
چهار فرزند دارم…..
روحشان شاد و یادشان گرامی باد
س.س
سیدنی استرالیا
Thursday, 01 February 2024