Monthly Archives: مارس 2017

از مجموعه شعر نقاش خیال

افسونگر زمانه اى و یارمى هنوز
دلبسته رقیبى و دلدارمى هنوز

 

پنداشتم ز یاد روى چون روى ز چشم
رفتى ز دیده، لیك به پندارمى هنوز

 

با اینكه لب هزار یك از راز دل نگفت
دریاى بیكرانه اسرارمى هنوز

 

هرچند جام لعل تو دور از لب منست
جانم به لب رسید و طلبكارمی هنوز

زنده یادفاطمه مهدی زاده (زهره)

1316+

از مجموعه شعر نقاش خیال

دلم شیدا شد از اشعار حافظ
جهان زیبا شد از گفتار حافظ

 

لب شیرین ندارد اعتبارى
به پیش لعل شكّر بار حافظ

 

غم از دل پاك سازد جان ببخشد
همین گنجینه آثار حافظ

 

نباشد هیچكس همپایه او
ندارد هیچكس پندار حافظ

 

یقین شد سرّ حق بر وى هویدا
نداند جز خدا اسرار حافظ

 

وفادار است با شاخ نباتش
خوش آن یارى كه باشد یار حافظ

 

میان عرش اعلا جاى دارد
همیشه روح نیكوكار حافظ

 

ربوده قلب مشتاقان به شوخى
زدوده غم ز دل افكار حافظ

 

دلش روشن چو نور آفتاب است
که باشد شمع شام تار حافظ

 

دلانگیز است چون رؤیاى شیرین
نگارى کو بُود دلدار حافظ

 

زگل زیباتر و نیکوتر آید
که باشد در گلستان خار حافظ

 

مسلّم باَشَدش یا رب هزیمت
كه دارد او سر پیكار حافظ

 

صبا آمد زكوى او معطر
فداى خاك عنبربار حافظ

 

یقینش ساقى كوثر دهد جام
كه بوده باده نوشى كار حافظ

 

شده خاموش آتشخانه پارس
چو دیده كلك آتش بار حافظ

 

درون بحر دانش دُر یكتاست
فریبا طبع گوهر بار حافظ

 

شده خاموش آتشخانه پارس
چو دیده كلك آتش بار حافظ

 

درون بحر دانش دُر یكتاست
فریبا طبع گوهر بار حافظ

 

چو او را حافظ قرآن بدانند
بنازم دانش سرشار حافظ

 

لبش شیرین تر از شهد و نباتست
كه سازد بازگو اشعار حافظ

 

ضمیرش روشن و طبعش بلند است
كه دون طبعى نباشد كار حافظ

 

عتیقه گر نباشد از چه گردد
فزونتر هر زمان مقدار حافظ

 

لسان الغیب گفتند آفرین باد
به افكار و دل هشیار حافظ

 

مگر با فكر زهره شد هم آواز
همیشه خاطر بیدار حافظ

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1609+

از مجموعه شعر نقاش خیال

نام من خواهى اگر، من شاعرى دیوانه ام
همنشین شمعم و همصحبت پروانه ام

 

همره دُردى كشان كوى سربازان عشق
همزبان ساقى و همسایه میخانه ام

 

چونكه گنج عشق در من گشته پنهان لاجرم
با زبانى آتشین و با دلى ویرانه ام

 

نقل و بادام لب و چشمت اگر باشد مدام
ساغرى پر كن كه من دلداده پیمانه ام

 

تا كه یك شب از درم آئى و احیایم كنى
من رهت را پر گهر می سازم از دردانه ام

 

گر بدانم كى به بزمم پا نهى اى سرو ناز
با گل و مى نیك می آرایم این كاشانه ام

 

از سر مستى و شیدائى چو تركم می كنى
كى به گوشت می رسد این ناله مستانه ام

 

ناز پرورد منى، اى من بلا گردان تو
جان نثارت می كنم گر پا نهى در خانه ام

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1501+

از مجموعه شعر نقاش خیال

ز دست رفت دل من بگو چه چاره كنم
ز دست هجر تو هر روز جامه پاره كنم

 

چو چشم مست و سياهت بريخت خون مرا
چه شكوه از فلك و چرخ و از ستاره كنم

 

ز بسكه فكر تو شد بر وجود من حاكم
نه قادرم كه دگر خويش را اداره كنم

 

بريخت از سرِ انگشت من به راه نمك
چو خواستم كه به لعل لبت اشاره كنم

 

سعادتى چه از اين بِه بُود به مذهب من
كه گاه گاه به روى خوشت نظاره كنم

 

سزاى آنكه نگفتم به روز وصل تو شُكر
ببايدم شب هجران تو شماره كنم

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1292+

از مجموعه شعر نقاش خیال

هر دم از عشق رُخت شیدا منم
هر زمان در كوى تو رسوا منم

 

شمع جمعى و تمنّاى منى
آنكه از عشقت كند پروا منم

 

آنكه برباید دل از عالم توئى
آنكه سازد دیده را دریا منم

 

آنكه مهرم را كند حاشا توئى
آنكه جورت را كند حاشا منم

 

آنكه از دستش نیَم ایمن توئى
آنكه از دستت كند غوغا منم

زنده یاد فاطمه مهدی زاده(زهره)

1414+

از مجموعه شعر نقاش خیال

ديگر طواف خانه كَس پر نمى‏ زنيم
جز ياد چشم مست تو ساغر نمى‏ زنيم

 

چون شمع سوختيم و ز غيرت فنا شديم
پروانه وار خويش به آذر نمى ‏زنيم

 

شاديم از اينكه با تو ببازيم نرد عشق
زين روى دست بيهُده بر سر نمى‏ زنيم

 

چون كفر زلفت اى گل زيبا مسلم است
دست نياز بر در كافر نمى ‏زنيم

 

خواهى به جنگ باش به ما يا به آشتى
چون بنده ‏ايم ما، درِ ديگر نمى‏ زنيم

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1351+

از مجموعه شعر نقاش خیال

اى دوست به تنهائى تو خو نكنيم
جز ياد از آن ديده جادو نكنيم

 

رفتى و بماندست مكان تو بجاى
جز جانب تو جاى دگر رو نكنيم

 

بس فتنه ميان گيسوانت خفته‏ ست
دل بسته به زلف تو از اينرو نكنيم

 

همرنگ شراب است لب ميگونت
جز ميل بدان لعل سخنگو نكنيم

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1323+

از مجموعه شعر نقاش خیال

با ياد تو اى يار سخن با كه بگويم
يا بوى دلاويز تو را از كه بجويم

 

هر كس كه بيارد خبر از سوى تو بر من
من خاك رهش گردم و من بنده اويم

 

چون ياد دو چشم تو كنم مست و خرابم
از دورى تو روى خود از اشك بشويم

 

تا چند به ياد تو شب و روز سر آرم
تا كى نشود ديده تو باز به رويم

 

كى ذّره اى از مهر تو آيد به بَرِمن
كى گرد ز راه تو نشسته ست به كويم

 

در جان بدهم جاى و چو جانش به لب آرم
بادى كه بيايد زمكان تو به سويم

 

جز ياد تو انديشه نيايد به سراغم
جز بوى سر زلف تو من مشك نبويم

از مجموعه شعر نقاش خیال

1202+

از مجموعه شعر نقاش خیال

مرو اى طبيب دردم، تو به حال من نظر كن
نه چو پادشاه خوبان، زگداى ره حذر كن

 

منِ بينوا چو پروانه، به گرد تو بگردم
تو چو شمع مجلس آرا، به فدائيت گذر كن

 

گَرَم از نظر شوى دور و دگر تو را نبينم
چه كنم، قسم به وجدان، كه تو ترك اين سفر كن

 

تو كه هستيم بسوزاندى و قلب من فشردى
پس از اين غرور و مستى، صنما زسر بدر كن

 

بِرَهان مرا ز تنهائى و در برم چو جان آى
لب خود به خنده كن باز و به جام من شكر كن

 

ز تو چون خبر ندارم، ز جهان خبر ندارم
خبرم ز حال خود ساز و ز عالمم خبر كن

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1262+

از مجموعه شعر نقاش خیال

مونس تنهائى من، شعر من
شاهد شيدائى من، شعر من

 

سر به سر باشد زبان قلب من
دفتر گويائى من، شعر من

 

نغمه‏ هاى كهنه و نو مى ‏زند
حالت رويائى من، شعر من

 

گشته در هر كوى و برزن منتشر
نغمه رسوائى من، شعر من

 

اين سرود جان محزون منست
يادى از برنائى من، شعر من

 

قوّت قلب و صفاى روح من
همدم هرجائى من، شعر من

 

غوطه ور گشتم چو در درياى غم
مُنجى دريائى من، شعر من

 

همزبان در روز رنج و شام تار
مونس تنهائى من، شعر من

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1504+