zohrehnaghashekhiyal

از مجموعه شعر نقاش خیال

كیست در دور زمان محرم راز من و تو؟

یا، كه آگه بود از شام دراز من و تو؟

 

شمع و پروانه كه در عشق و جنون معروفند

نه كه دارند به دل سوز و گداز من و تو

 

بلبلا ساز و نواى تو به جائى نرسد

گو كسى می شنود راز و نیاز من و تو

 

دل من رفت و به عمرم نبُود روزى چند

بعدِ مرگم كه بود زمزمه ساز من و تو؟

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1390+

از مجموعه شعر نقاش خیال

بيا باز هم شمع اين انجمن شو
بيا مرغ خوش منظر اين چمن شو

 

تو تا رفته ‏اى خانه از مهر خاليست
بيا باز هم مهر تابان من شو

 

بهار است در پيش وبهمن گذشته
بيا رشك سرو و گل و نسترن شو

 

دگر جان ز دوريت سامان ندارد
چو جانى تو بازآ و سامان تن شو

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1179+

از مجموع شعر نقاش خیال

ما اگر از تو بريديم بگو
ور ز تو پاى كشيديم بگو

 

كفتر جَلد توايم اى همه ناز
گر زبام تو پريديم بگو

 

خوب تا كن تو به ما در ره عشق
گر به بيراهه رسيديم بگو

 

اگر از دست غمت هر شب و روز
جامه بر تن ندريديم بگو

 

آهوى رام توايم اى صياد
گر زدام تو رميديم بگو

 

غير لعل نمكينت اى يار
نمك غير چشيديم بگو

 

بجز از فتنه چشم سيهت
بجز از روى تو ديديم بگو

 

جز كلام تو و افسانه تو
حرف بيگانه شنيديم بگو

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1558+

از مجموعه شعر نقاش خیال

الهى مسوزان به خشمت كه شاهى
نظر كن به درد دل بى پناهى

 

میازار این بنده ناتوان را
فكن بر چنین مستمندى نگاهى

 

گنه از من و مغفرت از تو اینك
ببخشا گر از من زند سر گناهى

 

تو دریاى عفوى تو دنیاى مهرى
گنه كار را كن كرم گاه گاهى

 

به قهرت مسوزان تن ناتوانم
زخشمت مرانم به سوى 

 

به خاكِ درِ نیك بختان مرانم
ز نور وجودت مرا ده پناهى

 

به خوبانِ از جان و دل بى قرارت
مرانم ز كویت به خوارى الهى

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1372+

از مجموعه شعر نقاش خیال

خوش بُود آنكه فتد بر تو نگاهى گاهى
كه شگونست نظر بر رخ ماهى گاهى

 

چشم خونریز و سیاه تو سیه روزم كرد
كه سیه روز كند چشم سیاهى گاهى

 

دل تبه گشت به دیدار من مسكین آى
چه شود جوئى اگر حال تباهى گاهى

 

گر پناهم شود آن پیكر و بالا چه شود
خار را گلبُن زیباست پناهى گاهى

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1300+

از مجموعه شعر نقاش خیال

سحر كه پيكر عاشق ز بيقرارى سوخت
چو ديد شمع، ازاندوه و سوگوارى سوخت

 

نبود طاقت و صبرم به شام تار فراق
به صبح وصل وجودم ز شرمسارى سوخت

 

چو نا اميد ز آمال و آرزو گشتم
دلم ز حسرت و جانم ز اشكبارى سوخت

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1246+

از مجموعه شعر نقاش خیال

شعله عشق تو هم سوختنى ‏ست
نكته‏ ها از لبت آموختنى‏ ست

 

گنج قارون سخنى كهنه شده
ثروت حُسن تو اندوختنى‏ ست

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1267+

از مجموعه شعر نقاش خیال

دلبر ناديده ‏ام باشد فروغ ديده‏ ام
بس تمنّا دارم از آن دلبر ناديده ام

بسكه خون دل ز راه چشم بيرون داده ‏ام
شرمم آيد نزدش از چشم به خون پاليده ‏ام

مرغ شب شد خسته از شب زنده دارى‏ هاى من
بسكه از دورى او شب تا سحر ناليده ‏ام

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1422+

از مجموعه شعر نقاش خیال

هستيم حاصلى از هستى توست
باعث هستى مائى مادر

 

برتر از هرچه تويى، غير خدا
منبع نور و صفائى مادر

 

مملو از عفت و پاكى و گذشت
خالى از رنگ و ريائى مادر

 

زير پاى تو بود جنّتِ قدس
ما كجا و تو كجائى مادر

 

كاش از سايه لطف تو بُود
برسرم ظلّ همائى مادر

 

روز و شب چشم به راه تو بُود
شايد از راه بيائى مادر

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1348+

از مجموعه شعر نقاش خیال

بهار آمد دل ما را جوان كرد
نشاطى در زمين و آسمان كرد

چه نيروئى به دشت و بر دمن داد
چه اهدائى به باغ و بوستان كرد

زنده یاد فاطمه مهدی زاده

1466+