فاطمه،مهدی،زاده،(زهره)

از مجموعه شعر نقاش خیال

هر دم از عشق رُخت شیدا منم
هر زمان در كوى تو رسوا منم

 

شمع جمعى و تمنّاى منى
آنكه از عشقت كند پروا منم

 

آنكه برباید دل از عالم توئى
آنكه سازد دیده را دریا منم

 

آنكه مهرم را كند حاشا توئى
آنكه جورت را كند حاشا منم

 

آنكه از دستش نیَم ایمن توئى
آنكه از دستت كند غوغا منم

زنده یاد فاطمه مهدی زاده(زهره)

1414+

از مجموعه شعر نقاش خیال

آنكه دل از من ربود، مست و خرابم از او 
بى خبر و منتظر، در تب و تابم از او

 

برده دل و هوش و دین، از من و من در عوض
داده زكف طاقت و، راحت و خوابم از او

 

چند كند راه طى، پاى گنه كار من
گم شده درّه، راه صوابم از او

 

افتم و خیزم چرا، راه ندارم بجاى
یادِ لبش كرده ام، مستِ شرابم از او

 

گرچه منِ ناتوان، از همه جا رانده ام 
منتظرِ رجعتِ، عهدِ شبابم از او

 

گر بزنندم به سنگ، ور بكُشندم به تیر
ناخلفم گر دمى، روى بتابم از او

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

پای گنه کار

1349+

از مجموعه شعر نقاش خیال

كیست در دور زمان محرم راز من و تو؟

یا، كه آگه بود از شام دراز من و تو؟

 

شمع و پروانه كه در عشق و جنون معروفند

نه كه دارند به دل سوز و گداز من و تو

 

بلبلا ساز و نواى تو به جائى نرسد

گو كسى می شنود راز و نیاز من و تو

 

دل من رفت و به عمرم نبُود روزى چند

بعدِ مرگم كه بود زمزمه ساز من و تو؟

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1390+

از مجموع شعر نقاش خیال

ما اگر از تو بريديم بگو
ور ز تو پاى كشيديم بگو

 

كفتر جَلد توايم اى همه ناز
گر زبام تو پريديم بگو

 

خوب تا كن تو به ما در ره عشق
گر به بيراهه رسيديم بگو

 

اگر از دست غمت هر شب و روز
جامه بر تن ندريديم بگو

 

آهوى رام توايم اى صياد
گر زدام تو رميديم بگو

 

غير لعل نمكينت اى يار
نمك غير چشيديم بگو

 

بجز از فتنه چشم سيهت
بجز از روى تو ديديم بگو

 

جز كلام تو و افسانه تو
حرف بيگانه شنيديم بگو

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1558+

از مجموعه شعر نقاش خیال

الهى مسوزان به خشمت كه شاهى
نظر كن به درد دل بى پناهى

 

میازار این بنده ناتوان را
فكن بر چنین مستمندى نگاهى

 

گنه از من و مغفرت از تو اینك
ببخشا گر از من زند سر گناهى

 

تو دریاى عفوى تو دنیاى مهرى
گنه كار را كن كرم گاه گاهى

 

به قهرت مسوزان تن ناتوانم
زخشمت مرانم به سوى 

 

به خاكِ درِ نیك بختان مرانم
ز نور وجودت مرا ده پناهى

 

به خوبانِ از جان و دل بى قرارت
مرانم ز كویت به خوارى الهى

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1372+

از مجموعه شعر نقاش خیال

خوش بُود آنكه فتد بر تو نگاهى گاهى
كه شگونست نظر بر رخ ماهى گاهى

 

چشم خونریز و سیاه تو سیه روزم كرد
كه سیه روز كند چشم سیاهى گاهى

 

دل تبه گشت به دیدار من مسكین آى
چه شود جوئى اگر حال تباهى گاهى

 

گر پناهم شود آن پیكر و بالا چه شود
خار را گلبُن زیباست پناهى گاهى

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1300+

از مجموعه شعر نقاش خیال

نسیم صبح امیدم نوید باد جنّت داد

سحرگه مِى فروشم آمد و جامى به منّت داد

چو شیدا گشتم از آن جام و شستم زنگ غمها را

غزلخوان دلبرم آمد سروشم از محبت داد

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

سروش محبت

1360+

ازمجموعه شعر نقاش خیال

این توئى آمده اندر پىِ دلجوئى من
باورم نیست از این بخت خدایا عجب است

 

كه شده ماه من از خاور عمرم پیدا
صبح امید پدید آمده و نیم شب است

 

چه شد اكنون كه به یاد منِ دلخسته شدى
این محبت كه نمودى ز كدامین سبب است

 

خاك راهت شوم و در قدمت محو شوم
ننشینم به حضور تو كه دور از ادب است

 

گر بخواهى كه رود تلخى هجرت از یاد
بوسه ده از لب لعلت كه مثال رُطب است

 

می روى باز و رها می كُنیَم با غم و رنج
زهره دلشده چون سایه ات اندر عقب است

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1221+

از مجموعه شعر نقاش خیال

بهار آمد دل ما را جوان كرد
نشاطى در زمين و آسمان كرد

چه نيروئى به دشت و بر دمن داد
چه اهدائى به باغ و بوستان كرد

زنده یاد فاطمه مهدی زاده

1466+

از مجموعه شعر نقاش خیال

بهار آمد دل و جان را صفا داد
هزاران هديه نيكو به ما داد

وليكن با همه خوبى و لطفش
خبر كى از نگار بى وفا داد

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1332+