از مجموعه شعر نقاش خیال

مرو اى طبيب دردم، تو به حال من نظر كن
نه چو پادشاه خوبان، زگداى ره حذر كن

 

منِ بينوا چو پروانه، به گرد تو بگردم
تو چو شمع مجلس آرا، به فدائيت گذر كن

 

گَرَم از نظر شوى دور و دگر تو را نبينم
چه كنم، قسم به وجدان، كه تو ترك اين سفر كن

 

تو كه هستيم بسوزاندى و قلب من فشردى
پس از اين غرور و مستى، صنما زسر بدر كن

 

بِرَهان مرا ز تنهائى و در برم چو جان آى
لب خود به خنده كن باز و به جام من شكر كن

 

ز تو چون خبر ندارم، ز جهان خبر ندارم
خبرم ز حال خود ساز و ز عالمم خبر كن

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1262+

از مجموعه شعر نقاش خیال

مونس تنهائى من، شعر من
شاهد شيدائى من، شعر من

 

سر به سر باشد زبان قلب من
دفتر گويائى من، شعر من

 

نغمه‏ هاى كهنه و نو مى ‏زند
حالت رويائى من، شعر من

 

گشته در هر كوى و برزن منتشر
نغمه رسوائى من، شعر من

 

اين سرود جان محزون منست
يادى از برنائى من، شعر من

 

قوّت قلب و صفاى روح من
همدم هرجائى من، شعر من

 

غوطه ور گشتم چو در درياى غم
مُنجى دريائى من، شعر من

 

همزبان در روز رنج و شام تار
مونس تنهائى من، شعر من

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1504+

از مجموعه شعر نقاش خیال

آنكه دل از من ربود، مست و خرابم از او 
بى خبر و منتظر، در تب و تابم از او

 

برده دل و هوش و دین، از من و من در عوض
داده زكف طاقت و، راحت و خوابم از او

 

چند كند راه طى، پاى گنه كار من
گم شده درّه، راه صوابم از او

 

افتم و خیزم چرا، راه ندارم بجاى
یادِ لبش كرده ام، مستِ شرابم از او

 

گرچه منِ ناتوان، از همه جا رانده ام 
منتظرِ رجعتِ، عهدِ شبابم از او

 

گر بزنندم به سنگ، ور بكُشندم به تیر
ناخلفم گر دمى، روى بتابم از او

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

پای گنه کار

1349+

از مجموعه شعر نقاش خیال

كیست در دور زمان محرم راز من و تو؟

یا، كه آگه بود از شام دراز من و تو؟

 

شمع و پروانه كه در عشق و جنون معروفند

نه كه دارند به دل سوز و گداز من و تو

 

بلبلا ساز و نواى تو به جائى نرسد

گو كسى می شنود راز و نیاز من و تو

 

دل من رفت و به عمرم نبُود روزى چند

بعدِ مرگم كه بود زمزمه ساز من و تو؟

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1390+

از مجموعه شعر نقاش خیال

بيا باز هم شمع اين انجمن شو
بيا مرغ خوش منظر اين چمن شو

 

تو تا رفته ‏اى خانه از مهر خاليست
بيا باز هم مهر تابان من شو

 

بهار است در پيش وبهمن گذشته
بيا رشك سرو و گل و نسترن شو

 

دگر جان ز دوريت سامان ندارد
چو جانى تو بازآ و سامان تن شو

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1179+

از مجموع شعر نقاش خیال

ما اگر از تو بريديم بگو
ور ز تو پاى كشيديم بگو

 

كفتر جَلد توايم اى همه ناز
گر زبام تو پريديم بگو

 

خوب تا كن تو به ما در ره عشق
گر به بيراهه رسيديم بگو

 

اگر از دست غمت هر شب و روز
جامه بر تن ندريديم بگو

 

آهوى رام تو ايم اى صياد
گر زدام تو رميديم بگو

 

غير لعل نمكينت اى يار
نمك غير چشيديم بگو

 

بجز از فتنه چشم سيهت
بجز از روى تو ديديم بگو

 

جز كلام تو و افسانه تو
حرف بيگانه شنيديم بگو

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1558+

از مجموعه شعر نقاش خیال

الهى مسوزان به خشمت كه شاهى
نظر كن به درد دل بى پناهى

 

میازار این بنده ناتوان را
فكن بر چنین مستمندى نگاهى

 

گنه از من و مغفرت از تو اینك
ببخشا گر از من زند سر گناهى

 

تو دریاى عفوى تو دنیاى مهرى
گنه كار را كن كرم گاه گاهى

 

به قهرت مسوزان تن ناتوانم
زخشمت مرانم به سوى 

 

به خاكِ درِ نیك بختان مرانم
ز نور وجودت مرا ده پناهى

 

به خوبانِ از جان و دل بى قرارت
مرانم ز كویت به خوارى الهى

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1372+

از مجموعه شعر نقاش خیال

خوش بُود آنكه فتد بر تو نگاهى گاهى
كه شگونست نظر بر رخ ماهى گاهى

 

چشم خونریز و سیاه تو سیه روزم كرد
كه سیه روز كند چشم سیاهى گاهى

 

دل تبه گشت به دیدار من مسكین آى
چه شود جوئى اگر حال تباهى گاهى

 

گر پناهم شود آن پیكر و بالا چه شود
خار را گلبُن زیباست پناهى گاهى

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1300+

از مجموعه شعر نقاش خیال

سحر كه پيكر عاشق ز بيقرارى سوخت
چو ديد شمع، ازاندوه و سوگوارى سوخت

 

نبود طاقت و صبرم به شام تار فراق
به صبح وصل وجودم ز شرمسارى سوخت

 

چو نا اميد ز آمال و آرزو گشتم
دلم ز حسرت و جانم ز اشكبارى سوخت

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1246+

از مجموعه شعر نقاش خیال

شعله عشق تو هم سوختنى ‏ست
نكته‏ ها از لبت آموختنى‏ ست

 

گنج قارون سخنى كهنه شده
ثروت حُسن تو اندوختنى‏ ست

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

1267+